دلتنگيها
از نگاه من و تو ميتوان برخي امور را در اهميتي ويژه قرار داد و برخي ديگر را در حداقل وجاهت دستهبندي كرد. زماني كه ميدانيم در هويت اطرافيان با صحبت از دنياي آنان به سادگي و صميميت، شريك ميشويم و تو همچنان در نظر ناآشنا ماندهاي، بايد دانست در كجاي كار ايستادهايم! به نظر ميرسد حضور در كنار ديگران تنها بخت مسلم و از آثار آشنايي نخواهد بود، بلكه رفع تكليفي است كه بايد به آن تن دهي تا شكلي مجزا از جسميت و آدميت را به رخ كشيده باشي. بسيار ديدهايم كه دوستان نكتهسنج ولي خردهگير كه در دوستيشان جاي هيچ شبههاي نيست، نقاط ضعف را بهتر از قابليتها و جاذبهها تشخيص ميدهند كه گاهي اين نگاه سختگيرانه با شروعي ناچيز به اندوهي بزرگ ختم ميشود و تو ميماني كه چه كردهايم با اين رويا! پس از اين هم هرگاه خواستهايم به دلداري و هوشياري عمل كنيم، پايه يك نگراني جديد را بر زمين سفت كردهايم. اين روزها از عشق هم بايد رفع دليل كرد!
من خواهم خنديد
و خواهم گفت
زندگي دور از هر تاريخي
انباشته از من، تو، نور، درخت و ديگران است.
« احمدرضا احمدي »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر