۵/۰۳/۱۳۸۳

آرامش
نه آن‌قدر ساكن، نه آن‌چنان مشوش، كه تنها رخوتي در درونم بزرگ مي‌شود و بزرگتر. چون موج دريا كه بر ساحل آسودگي خود مي‌كوبد و آرام مي‌گيرد. آرامم.

۴/۲۶/۱۳۸۳

قطعه آخر يك آهنگ
دوست داشتن شايد آموختن
گام زدن در اين جهان است
آموختن ساكت بودن
مثل بلوط و زيزفون افسانه
آموختن ديدن
نگاهت بذر مي‌افشاند
درختي نشاندم
من حرف مي‌زنم
تو برگ‌هايش را تكان مي‌دهي.
«اكتاويو پاز شاعر مكزيكي»