۲/۱۴/۱۳۸۶

یا حق
برای اینکه ردی و خطی از تو بر هر جا و کجا بماتند دست به افاضات بلند و کوتاه برای مشتی رمال و دغل نزن. در برابر چشم دیگران غرق الفاظ من درآوردی نشو. گاهی تخم چشِ یارو را با تیرکمان مگسی هدف نگیری که دفعه بعد، بعد از اینکه کله‌ات گرم شد حیف‌ات بیاد حتی لیچار بار طرف کنی. باز داری می‌زنی جاده خاکی. غصه به دلمان می‌کنی. وادارم می‌کنی با کله برم تو شکمت. دست وردار. اون مرد هنرمند هم از بی‌اطلاعی‌اش است که با هر بی‌مرامی به طور غیر رسمی حرف رد و بدل می‌کند تا یکی از راه برسد و حکم صادر کند که آهای! آزادی بیان با صراحت لهجه، لجن مال شد! ای کاش به جای پیشنهاد مرور، از آن گنجینه پُر و پیمان عبور می‌کردی و می‌کردند. هنوز جا دارد که ما تبدیل بشود به ماها! جناب، خط و ربطت را جای دیگه خرج کن. مخلص.