دلتنگيها
وقتي از دور به چشماندازي از زندگي خود، چه در كنار ديگران و چه در خلوت، به قضاوت بنشينيم، گاهي از خود ميپرسيم، چه مقدار توانستهايم در حفظ طراوت روابطمان با ديگران موفق باشيم؟ بياعتنايي نسبت به حيرت ديگران از قول و عمل ما به مراتب دشوارتر از گفتن كلامي است كه به يكباره تمامي حافظه مشترك را منهدم ميكند. اگرچه بازگشت شايد بتواند حركتي متمدنانه باشد و بپذيريم كه با رعايت اصولي، دوباره روابط را بازسازي كنيم، اما در مقام حجت و دليل به ظاهر از تطبيق دقيق شكاف حاضر مطلقاً ناتوانيم. در اين باره اغلب به يك نوع سازگاري اعتباري پايبند ميشويم. در نهايت بايد يا دلي سخاوتمند داشت و پذيرفت يا ترجيح داد و از اين شرايط شكننده صرف نظر كرد.
من در صدف تنها
با دانهاي باران
پيوسته ميآميختم پندار مرواريد بودن را
غافل كه خاموشانه ميخشكد
در پشت ديوار دلم دريا.
« سياوش كسرايي »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر