۱/۰۸/۱۳۸۷

سوءتفاهم
شاید گزنده‌ترین حالت در یک زندگی اجتماعی زماتی اتفاق افتد که در فضایی پُر از سوءتفاهم و سوءظن به سر برید. هیچ از دو وضعیت ممکن و احتمالی، توانایی بر هم زدن چارچوب این چنین قوام یافته را به تمامی ندارند. اول آن که تحمل این فضا در درازمدت، با توجه به نبود اراده‌ای برای زدودن آن، سهل است و راحت ولی رهگشا نیست و سایه سنگین آن بر سر هر فردی حتی بی‌اعتنا و منفعل، هم‌چنان باقی می‌ماند. دوم آن که میدان‌داری و حریف‌طلبی در این باب، راهی است دایره‌ای شکل و چرخه‌ای متصل که در چنبره سوال و جواب بی‌پایانِ تبرئه و تخطئه، درجا خواهد زد و به تکرار در پی اثبات خواهی بود آنچه را که بدیهی است. گاهی فراموش خواهی کرد که کیستی و چه حق و سهمی از زندگی از آن توست و به یاد نخواهی آورد که در این مسیر یک سویه، سر به دیوار کوفتن را انتخاب کنی و یا در تخیل خود رهایی را نقاشی نمایی. آن چنان که با تنگری این حباب خواهد ترکید و جای خود را به احساسی دوگانه می‌دهد که چاره‌ای روشن در آن نیست. در کنار از دست دادن ویژگی‌های انسانی، روابط اجتماعی چنان در چاردیوار بغض و کینه فرو رفته است که کمترین آسیب آن از دست دادن اعتماد به نفس و شکیبایی است.

هیچ نظری موجود نیست: