تجسم
ساختار هندسي هر طبقه از مردم را اگر تصور كنيم، به صورت انعكاسي از اشكال نامنظم، تودهاي و حجيم درخواهند آمد. اقتصاد، فرهنگ، سياست و حتي دولت؛ اين موجود مزاحم، هر كدام زمينهساز بروز يك برآمدگي ناهنجار اجتماعي هستند كه در تقابل با خود و يا ساير طبقات فرودست و يا برتر جامعه در جاي خود آرامند. استواريشان نه بر اساس مديريت و يا مهندسي خاص خلق شده است بلكه تنها بر اساس نحوه ايستادن افراد در كنار هم و يا بر شانههاي يكديگر قوام مييابد بدون آنكه دستي در دست ديگري قرار داشته باشد. هنرمندي جامعه همين بس كه در درونش پُر است از تناقضها و غارهاي تو در تويي كه براي گريختن از هر گونه نظم و تدبير انسجام يافته است. در هر كنارگوشهاي راهي باز مانده براي پشت سر نهادن قانون. قانوني كه خاك ميخورد درون شكافها. و ما هنوز دوره ميكنيم روز را و شب را.
مگر به يُمن دعا
آفتاب برآيد.
«احمد شاملو»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر