۳/۰۱/۱۳۸۳

دلسردي
فضا نه چنان خوشبينانه است كه وقتي از كوچه‌ها مي‌گذري از رقص برگ درختان در اين باد بهاري به وجد درآورند تو را و مرا. رخسارت نشاني از آن نگراني‌ها دارد كه مانده در نهانت. نه چنان مي‌توان اندوهگين بود كه مي‌دانيم هميشه اميدي در گوشه و كنار پيدا مي‌شود تا روزي كه خُردك شرري هست هنوز. گاهي هرچه كه در عمق اين سياهي چندگانه پيش مي‌رويم تا كورسويي در انتهاي اين شبانه به روز برسد، انگار تنها راه را طي كرده‌ايم به تباهي. به خيالي كه نه تو گواه آني نه من، كه هرچه مي‌كوشم نمي‌يابم مردماني را كه بگويند از آسمان خالي از خدا!

قاصد تجربه‌هاي همه تلخ،
با دلم مي‌گويد
كه دروغي تو، دروغ؛
كه فريبي تو، فريب.
«مهدي اخوان‌ثالث»

هیچ نظری موجود نیست: