۷/۳۰/۱۳۸۲

فرداي بي‌شكل
هرگاه كه در بازديدهاي دوره‌ايم از باغ‌هاي زيباي چاي در شمال ايران، با رنج‌هاي كشاورزان از نزديك آشنا مي‌شوم، نمي‌دانم چگونه غم‌هاي كوچكم را از شرم پنهان كنم. روستايي چهره آفتاب‌سوخته‌اي كه تنها زمين كم‌مساحتش بايد محصولي بدهد تا خانواده پُرجمعيتش را سامان دهد، انتظار معجزه دارد از امامزاده‌اي كه من متولي‌اش نيستم. نظام بهره‌برداري خرده‌مالكي و كشاورزي سنتي توان اقتصادي كشاورزي را به پايين‌ترين حد ممكن كشانده‌است. فساد اداري جوامع شهري و چالش‌هاي اجتماعي روند توسعه جامعه روستايي را كند مي‌كند و نقش آن در مركزيت و محوريت اقتصادي كشور كم‌رنگ مي‌شود. روستايي بي‌اعتماد و گسسته به شهر مهاجرت مي‌كند و شهر انباشته از دستان گرسنه و بيكار، شغل‌هاي كاذب مي‌آفريند. امنيت از اجتماع دور مي‌شود و فردايي بي‌شكل در كمين همين اندك سادگي امروز است.

باده ندارم كه به ساغر كنم
گريه كنم تا مژه‌اي تر كنم
«بيدل دهلوي»

هیچ نظری موجود نیست: