۷/۲۴/۱۳۸۲

باران
آنگاه بانوي پُرغرور عشق خود را ديدم
در آستانه پر نيلوفر،
كه به آسمان باراني مي‌انديشيد

و آنگاه بانوي پُرغرور عشق خود را ديدم
در آستانه پر نيلوفر باران،
كه پيرهنش دستخوش بادي شوخ بود

و آنگاه، بانوي پُرغرور باران را
در آستانه نيلوفرها،
كه از سفر دشوار آسمان باز مي‌آمد.

«احمد شاملو»

هیچ نظری موجود نیست: