باران
آنگاه بانوي پُرغرور عشق خود را ديدم
در آستانه پر نيلوفر،
كه به آسمان باراني ميانديشيد
و آنگاه بانوي پُرغرور عشق خود را ديدم
در آستانه پر نيلوفر باران،
كه پيرهنش دستخوش بادي شوخ بود
و آنگاه، بانوي پُرغرور باران را
در آستانه نيلوفرها،
كه از سفر دشوار آسمان باز ميآمد.
«احمد شاملو»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر