۵/۳۰/۱۳۸۲

دلتنگي‌ها
همكاري دارم كه همواره در اين فكر است كه ديگران براي مخدوش كردن چهره و فعاليت‌هاي ناديدني‌اش! شبانه‌روز در تلاشند. او اين تفكر و يا توهم را سرپوشي كرده‌است براي چشم‌پوشي بر ضعف‌ها و ناتواني‌هايش. تمامي رفتارهاي مديريتي را ناسنجيده و نادرست مي‌داند و همه فعاليت‌هاي انجام‌شده را مطلقاً غيرعلمي و خالي از بهره‌گيري از رموز تحقيقاتي فرض مي‌كند. به همكاران غيرفني خود نگاهي متكبرانه دارد و در بيان و استدلال درستي خواسته‌هايش از ادبياتي پرخاشگر و برافروخته استفاده مي‌كند. قائل به مشاوره در امور مديريتي است اما اين مشورت را تنها در شور با خود مي‌بيند و عجيب آنكه او و بسياري همسان او استعداد تحسين‌برانگيزي در خرده‌گيري دارند. در مباحث، مسير را به سمت امور حاشيه‌اي و تنش‌زا مي‌كشاند و هميشه مدعي است كه بهترين ايده را دارد. اين را گفتم تا اشاره كنم به آنچه در اين مرز و بوم مانع از همدلي است، حتي در يك حوزه كوچك ولي تصميم‌گير در مقياس ملي. كم نيستند آدميان پرتوقعي كه تنها نيم‌سواد آكادميك خود را هبه الهي مي‌دانند و ساير علوم اجتماعي را فرا نگرفته، رداي پيامبري مي‌پوشند. انسان‌هاي كوتاه‌قامتي كه براي توقف دنيا، از خورشيد هم رو مي‌گيرند.

كو در ميان اين همه ديوار خشك و سرد
ديوار يك اميد
تا سايه‌هاي شادي فردا بگسترد؟
« احمد شاملو »

هیچ نظری موجود نیست: