دلتنگيها
در دنياي امروزي، زندگي اجتماعي ويژگيهاي منحصربهفردي به خود گرفتهاست. اين ويژگيها و تعاريف اگر در مسير توسعه و تحكيم روابط فردي و اجتماعي نگنجد، تنها شاهد كجفهميهايي خواهيم بود كه اغلب معلول ذهن اقليتي است كه از مقوله امروزي بودن تعريفي راديكال را ميپذيرد. امروزي بودن بسته به ساخت فرهنگي هر جامعه، نمودهاي خود را ميطلبد. اگر تلقي ما از زندگي در دنياي امروز منجر به نوعي خودخواهي و سردرگمي در اصول انساني شود و اگر درك از بهتر زيستن را تبديل به تنها زيستن كند، وارد يك ورطه شدهايم. ورطهاي كه براي غلبه بر ترديدهايمان بايد به دنبال جايگزينهاي افراطي باشيم. اين اقبال ما است كه يافتههاي اجتماعي را در اين دوران به دست آوردهايم. زمانهاي كه عصر نوانديشي است و جامه نوزايي را ميخواهد بر تن كند. پذيرش دنياي مدرن يك اتفاق است و يافتن رفتاري متناسب با آن يك هنر. اگر قرار بر اين ميبود كه نتوانيم تواناييهايمان را سوار بر دنياي امروز كنيم و اقتضاي فردا را به خواستههاي پشت در مانده ديروزمان واگذار كنيم، قطعاً امروز را از دست دادهايم. فاصله بين وداع با سلامت نفس و پذيرفتن مسوؤليت تنها يك مرز ميشناسد و آن هم شريف ماندن است!
من شكل آه را هم
از ياد بردهام.
« شمس لنگرودي »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر