۱۰/۲۶/۱۳۸۱

دلتنگي‌ها
اراده‌اي در ميان نيست كه به اين بينديشيم كه اكنون مي‌خواهيم يا نمي‌خواهيم از تمايل دروني‌مان نسبت به ديگران صحبت كنيم. شايد ديدگاهي مبني بر اينكه حسي مشترك وجود دارد، ما را وادار مي‌سازد كه از بند ترديد رها شويم و به سادگي حرفي را در ميان بگذاريم. گاهي دوستان قضيه را به اين شكل نمي‌بينند اما تحليل ما از رفتارها، ما را مجاب مي‌كند كه مي‌توان پاسخي شنيد. حسي عاطفي كه نسبت به يكديگر هميشه در ما نهفته است در يك لحظه باعث مي‌شود نسبت به اين روابط آگاهي پيدا كنيم و آنرا به زبان بياوريم. جاي خطا هميشه وجود دارد. يا نمي‌پذيريم يا پذيرفته نمي‌شويم. آنچه بعد از اين اتفاق مي‌افتد نبايد شكل آزردگي به خود بگيرد. اگر صبر و تدبيري وجود دارد راه را پيدا خواهيم كرد. راهي كه به سوي اميد باز خواهد شد. براي آن روز خود را آماده كنيم!

دلم مي‌خواهد كسي براي دل من سه‌تار بزند
و دلم سه‌تار بزند
چه قدر دلم مي‌خواهد كه
دلم بزند.
« بيژن نجدي »

هیچ نظری موجود نیست: