۳/۱۴/۱۳۸۶

فدایِ دامنِ آبیت بگردم ...

ای کاش که شانه‌ی سرت می‌بودم
چون جامه، همیشه در برت می‌بودم
ای کاش چو پیچکی به گِردِ گل‌سرخ
پیچیده به دور پیکرت می‌بودم.

او با نگهی کرد مرا رام و گریخت
بر بست به دور پای من دام و گریخت
او کفتر من بود، ... هزارن افسوس
یک دم ننشست بر لب بام و گریخت

شیرینی یک فسانه بودم، ای کاش!
در نزد تو جاودانه بودم، ای کاش!
گفتی که ترانه‌ات به قلبم ره کرد
ای کاش من آن ترانه بودم، ای کاش!

«طاهر غزال، شاعر زیباترین ترانه‌های مردم ایران»

هیچ نظری موجود نیست: